جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.
اگر چه توهین به مقدسات اسلامی با اهدافی مشخص انجام می شود اما گاهی برخی آزادی بیان را دستاویز چنین هتک حرمتهایی قرار می دهند و مقدسات دینی و اسلامی را مورد هتک حرمت قرار می دهند.
فیلمی در آمریکا ساخته شده که در آن به رسول خدا(ص) هتک حرمت شده است. این فیلم واکنش شدید مسلمانان را به دنبال داشته است.
اولین پرسش مطرح این است که آیا آزادی بیان حقی بی حد و مرز است و حدودی برای آن متصور نیست؟ آیا به حق آزادی بیان و اندیشه می توان هر اعتقاد و باوری را زیر سؤال برد و مورد توهین قرار داد؟
نامش اصغر درخشان است، هفت سالی میشود که میشناسمش. نخستین بار در ارتفاعات بالادست تنگ زندان واقع در شمال منطقه حفاظت شده سبزکوه دیدمش … او یکی از محیطبانهای پاسگاه چهارتاق در جنب ناغان بود؛ محیطبانی که افتخار میکند به رسالتی که برعهده گرفته است …
چندی پیش دوباره او را دیدم، اینبار در کنار زاینده رود و در نزدیکیهای منطقه حفاظت شده شیدا …
برایم داستانی را تعریف کرد که تکانم داد و اشک از چشمانم جاری ساخت … قرار است یک گروه فیلمساز، ماجرایی را که او دیده است، تبدیل به یک فیلم کند … اما تا آن زمان، فکر میکنم کمترین قدردانی از او و از روح بلند آن روباه شیدا، آن است که شما خوبان روزگار و مخاطبان عزیز دلنوشتههایم را هم از آن آگاه کنم.
خواهشم این است که شما هم پس از خواندن این داستان، آن را با دوستانی که بیشتر دوستشان دارید، به اشتراک نهید تا ایرانیان بیشتری بدانند که یک حیوان، یک روباه هم ممکن است چنان در برابر همنوعانش شرمنده و خجالتزده و شرمسار شود که نتواند به زندگی برگردد و تمام کند …
پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدودا دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود، به همسرش گفت که در بطری را ببندد و آن را در قفسه قرار دهد. مادر پرمشغله موضوع را بهکل فراموش کرد.